ترنمِ سلام

باشد تا قلم، ترنمی از خون سرخ شهیدان داشته باشد...

ترنمِ سلام

باشد تا قلم، ترنمی از خون سرخ شهیدان داشته باشد...

ترنمِ سلام

دوستم ازم پرسید یعنی ما لیاقت داریم جز ۳۱۳ نفر یار حضرت مهدی باشیم؟
خندیدم و با شرمندگی گفتم
بیا بشینیم گریه کنیم رفیق ...
ما جز ۲۰ ملیون زائر کربلا هم نیستیم...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۱ آبان ۹۵، ۱۵:۳۶ - قاسمی
    سلام.

تا چند سال پیش صفحات تقویم را که ورق میزدی، میان انبوه مناسبت های درج شده در تقویم ملی، یکی از صفحات شهریورماه جلب توجه میکرد:

21 شهریور، روز ملی سینما!

اینکه در 21 روز از آخرین ماه تابستان چه اتفاق مهمی در سینمای ملی ما افتاده است که به تیمّن آن این روز را روز ملی سینما نام نهاده اند را کسی نمی داند!

ولی وجود این مناسبت در تقویم بهانه ای بود برای پرداختن به مقوله فرهنگ در هنر هفتم، این زنده ترین زبان دنیا و شاید مهمترین دست ساز فرهنگی-هنری بشر در قرن اخیر.

سینما یکی از مظاهر تمدنی دنیای مدرن است که اگر در راه آرمان ها و ارزش های اسلامی به کار گرفته شود و بتواند ماهیت و حقیقت انقلاب اسلامی را برای جهانیان بر روی پرده نقره ای به تصویر کشد، مصداق هنر متعالی و عمل صالح است. همانگونه که حضرت امام راحل(ره) در روز بازگشت به ایران و در سخنرانی خود در بهشت زهرا(س) –که صاحب نظران از آن به عنوان چکیده اهداف انقلاب یاد می کنند-به صراحت فرمودند ما با سینما مخالف نیستیم بلکه ما با فساد و فحشا مخالفیم.

اساسا پرداختن به اینکه سینمای ملی ما تا چه اندازه به این ملت تعلق دارد و نیز میزان تعلق خاطر این ملت به این سینما چقدر است و همچنین سینمای جمهوری اسلامی پس از 35 سال از پیروزی انقلاب اسلامی تا چه حد در راستای دغدغه ها و آرمان های مردم و نظام اسلامی قدم برداشته و چقدر از سینمای مبتذل قبل از انقلاب موسوم به فیلم فارسی فاصله گرفته است ضروری به نظر میرسد.

با بررسی وضعیت فعلی سینما در می یابیم که شکاف عمیقی بین جمعیتی از سینماگران که عنوان روشنفکر را هم برای خود برگزیده اند و مردم جامعه به وجود آمده است و با ادامه رویه موجود بر سینما و سیاست های فرهنگی حاکم بر آن روز به روز بر آن افزوده می شود.

بیگانگی سینمای با مردم و شرایط زندگی روزمره آنان و بی اطلاعی و یا بی توجهی به مسائل و مشکلات آنان سبب بروز مشکلاتی از جمله خالی شدن سالن سینماها و به تبع آن غیر اقتصادی بودن چرخه تولید فیلم در کشور شده است که بدین سبب، متاسفانه بخش اعظم هزینه تولید فیلم ها-که اغلب کوچکترین قرابتی با فرهنگ مردم ندارند- را بودجه دولتی تامین میکند.

اوج این بیگانگی هرساله در جشنواره فیلم فجر انقلاب اسلامی!! نمایان میشود. تقدیر از بازیگران و عوامل فاسد سینمای عصر طاغوت و اسطوره سازی از شخصیت های مساله دار سینمای به اصطلاح روشنفکری، تهدید،تحریم و تخریب سینمای انقلاب ، همه و همه در جشنواره فجر انقلاب اسلامی که باید به نوعی ویترین سینمای انقلاب باشد و زبان گویای هنر انقلابی در عرصه جهانی باشد به خوبی شکاف عمیق بین جماعت سینماگر و مردم را نشان میدهد.

بیراهه نیست اگر با بررسی دقیق و همه جانبه معیارهای حاکم بر سینمای جهان، از قهر مردم با سینما در ایران سخن برانیم. شاید به همین دلیل بود که شورای فرهنگ عمومی از سال 91 "روز ملی سینما " را از مناسبت های تقویم ملی کشور حذف کرد!

با این حال با تولید و اکران فیلم های از قبیل "چ"، "قلاده های طلا"، سه گانه "اخراجیها" و سایر فیلم های از این دست که با فتح گیشه و کشاندن دوباره مردم به سالن سینما بارقه هایی از امید در دل فعالان انقلابی این حوزه به وجود آمده است که امید می رود با عزم جزم و پشتکار و روحیه انقلابی سینمای ملی ما را به سینمایی در تراز انقلاب اسلامی تبدیل کنند.

به عقیده نگارنده، پرداختن به مقولات و مفاهیمی همچون "هنر برای هنر"، "هنر مستقل"، "هنر منهای حاکمیت" و امثال اینها و نیز نفی تقسیم بندی هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی توسط رئیس جمهور و همچنین سیاست های فرهنگی اعجاب آور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی! در حوزه سینما، از جمله موضوعاتی است که برای منحرف کردن ذهن جامعه از میزان وادادگی و انفعال سینماگران و استحاله آنان و نفی تهاجم همه جانبه فرهنگی دشمن-که یکی از مهمترین خاکریزهای  آن سینماست-و نیز تغافل و خواب آلودگی دردناک مسئولین فرهنگی در حوزه جنگ نرم است.

در پایان امید آن می رود ، در سالی که رهبر فرزانه انقلاب آن را "اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی" نامگذاری نموده اند، شاهد تحولات مثبت در حوزه سینما به عنوان یکی از مهمترین مصادیق فرهنگ-به عنوان هوایی که در آن نفس می کشیم-و حرکت این حوزه در جهت اهداف والای انقلاب اسلامی، با عزم ملی و مدیریت جهادی باشیم. در این حوزه گفتنی ها بسیار است که به همین مقدار بسنده میکنیم.

«نام سردار مؤمن و شجاعی مثل شهید «رئیس‌علی دلواری» از نامهائی است که همیشه دلهای مؤمن را که آشنائی به وضع او و مبارزات او داشته‌اند، در سراسر این کشور به خود جذب می‌کرده است. و خدا را شاکریم که بعد از پیروزی انقلاب، این نامی که سعی می‌شد پنهان بماند و این چهره ناشناخته بماند، بر سر زبانها افتاد؛ او را شناختند، شخصیت او را ستودند، مظلومیت و شهادت مظلومانه‌ی او را همه دانستند و فهمیدند. البته امروز با آن دوران خیلی فرق کرده است. آن روز عده‌ی معدودی همراه با یک جوان شجاع ناچار بودند در مقابل قدرت استعماری و استکباری انگلیس، مظلومانه مقاومت کنند؛ اما امروز رئیس‌علی‌های دلواری کم نیستند، تنها هم نیستند»    امام خامنه ای 1389/04/05


 

در میان مقبره های کوچک و بزرگ وادی السلام که راه میروی ناگهان  در گرمای سوزان نجف بوی دریا را حس میکنی، نسیم ساحل به صورتت میخورد چشم که باز میکنی تابلویی را می بینی که بر روی آن نوشته است:

المقبره الشهید رئیس علی دلواری رحمت الله علیه

رئیسعلی دلواری یکی از مفاخر ملی ما و قهرمان مبارزه با استبداد و استعمار است. بزرگ مردی که غباری از غربت بر روی نامش همچون غبار روی مزارش سبب شده است تا او را کمتر بشناسیم. در وصف او همین بس که اگر ستارخان و باقرخان –سردار ملی و سالار ملی-فقط سر استبداد را به سنگ کوبیدند، رئیسعلی علاوه بر استبداد، مار هفت سر استعمار کبیر انگلستان را از پای درآورده است.

رئیسعلی در جریان نهضت مشروطه از سردمداران آن در منطقه جنوب بود ولی شاه بیت زندگی مجاهدانه رئیسعلی نبرد با استعمارگران انگلیسی بود. او با استفاده از ظرفیت مردم منطقه و استعدادهای موجود، هفت سال در مقابل ارتش قدرتمند امپراتوری بریتانیا مقاومت کرد و جلوی اشغال بوشهر توسط انگلیسی ها و نفوذ انها به خاک وطن را گرفت. رئیسعلی و یارانش پابرهنه بودند و سلاح پیشرفته ای نداشتند شعار او و یارانش این بود که ما برای بدست آوردن غنیمت نمی جنگیم بلکه برای از دست نرفتن استقلال کشور مبارزه میکنیم.

سرانجام قیام دلوار به رهبری رئیسعلی دلواری همانند سایر قیام های ضد استعماری قرون اخیر است. شهادت رهبر قیام با تیر خیانت عناصر خودفروخته همچون شهادت میرزا کوچک خان رهبر قیام جنگل در گیلان .

هنگامی که زخم خیانت بر تن رئیسعلی نشست فریاد برآورد که «من رفتم ولی شما مراقب باشید میانتان تفرقه نیفتد»

او در 12 شهریور 1294 به شهادت رسید

مرور سرگذشت رئیسعلی همان چیزی است که جامعه ما امروز بدان نیازمند است. امروزه که استعمار فرانو(Post-modern) ، هویت ملی و دینی ما را مورد هجوم همه جانبه قرار داده است و قصد نفوذ به تمامیت ارضی قلب هایمان دارد باید دوباره رئیسعلی ها قیام کنند، همت کنند و با همه ظرفیت ملی، با مدیریت جهادی و بسیج استعدادها و امکانات در مقابل بیگانگان قد علم کنند.

اما این بار رئیسعلی باید مراقب دشمنان به ظاهر دوست در لباس خودی باشد، اینان آنچنان دلبسته غربند که ابایی از انداختن سر رئیسعلی ها در پیش پای اربابان غربیشان ندارند. تیر کین آنان  این بار اگر بر تن رئیسعلی دلوار بنشیند ملتی را از پای درخواهد آورد.

مذاکرات یواشـــکی

آزادی های یواشـــکی

اختلاس های یواشـــکی

همه اینــــها

یواشکــــی یک جــــا ثبت می شود

بعداً هم علنــــی حســـاب...

۰·

اقْتَـــرَبَ لِلـــنَّاسِ حِسَــــابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مَّعْرِضُـــونَ

دروغ چرا؟ ما هم که جوان بودیم یواشکی یک کارهایی می کردیم!
...
یواشکی ساکمان را می بستیم و بدون این که پدر و مادر بفهمند با خودمان بیرون می بردیم و به بهانهٔ مدرسه، جیم می زدیم و می رفتیم جبهه.
قبلش یواشکی دست برده بودیم توی شناسنامه و سن مان را تغییر داده بودیم.
بر و بچ یواشکی دار و ندارشان را می دادند به فقرا یا کمک می کردند به جبهه.
شب ها یواشکی از چادر یا اتاق یا سنگر می زدند بیرون و نماز شب می خواندند.

یواشکی های ما هم عالمی داشت...

دلم تنگ شده برای یواشکی های نوجوانی و جوانی،

حالا هر چه هست دیگر به آن خلوص و صفا و معنویت نیست.

شهدا! شماکه صدایتان به خدا میرسد! به او بگویید خلوت های مارا نگاه نکند...


 "خیلی یواشکی هایمان عوض شده است"...

 

کعبه از نام علی باز پلی زد به بهشت

چه مراعات نظیریست...

                                          علی...

                                                 کعبه...     

                                                       بهشت!

متن کامل شعری که از زبان جانبازان برای حضرت آقا امام خامنه ای توسط یکی از جانبازان قطع نخاعی از گردن قرائت شد :

گرچه از دست و پا فتادستم
عهد و پیمان خویش نشکستم

گرچه عضوی نمانده در بدنم
عضوی از عاشقانتان هستم

برلبت چون «خم می نی» است مدام
از شمیم حضور تو مستم

حسرتی هست در دلم که چرا
به شهیدان حق نپیو‌ستم

خواب دیدم که در رهت آقا
باز سربند یا علی بستم

با همان شور روزهای نبرد
از سر خاکریز می‌جستم

امر کردی به پیش می‌رفتم
دشمنت را به تیر می‌بستم

تا که برپا بود ولایت عشق
اینچنین روی چرخ بنشستم

گرچه رنجور و خسته‌ام اما
تا نفس هست با شما هستم

شغل من نوکری و ...
حرفه ام سینه زنی ...
دهکم، هیأتی است ...
"من به یارانه یک کرببلا محتاجم"
نام من حذف مکن ...

  • دلتنگ کربلا

مادر هر چقدر هم شیرزن باشد و قوی...

حتی اگر خودش با رضایت کامل بچه اش را راهی جبهه کرده باشد،

هربار که پسری را در لباس دامادی می بیند،

هروقت که غذای مورد علاقه ی پسرش را می پزد،

هروقت تکه کلام های پسرش را به خاطر می آورد،

با هر صدای زنگ ؛

چه زنگ تلفن و چه زنگ در؛

سالها پیر میشود.

سالروز اعزام به جبهه و شب عید که دیگر جای خود دارند!

حتی اگر همه ی فامیل هوایش را داشته باشند تا جای خالی فرزندش را حس نکند ، باز هم روز مادر که می شود،

دلش تنگ میشود برای شنیدن یک جمله ی "مامان خوبم روزت مبارک" از زبان پسرش!


هفته ی دفاع مقدس که میشود در فیلم های باقی مانده از دوران جنگ انقدر به دنبال پسرش میگردد که سرش گیج میرود و هرروز راهی بیمارستان میشود


مادر 

میشکند...؛

وقتی بعد از سال ها چشم انتظاری

پاره ی تنش را پیچیده در قنداق مثل روز اول در اغوشش میگذارند؛

یاد روز رفتنش می افتد؛

روزی که برای بوسیدن پیشانی اش مجبور به ایستادن روی پنجه های پایش شده بود.....!!



مادر...روزت مبارک

  • دلتنگ کربلا

در اوج بی نفسی هایی که بی قرار می شوم...
مسیر توست که تنها راه نَفَس می گشاید...
آخرین فرصت برای تنفس باقیست...
دستِ دلِ گرفته ام را بگیر و با خودت ببر...
ببر به آسمانِ هوایی که هرگز نگیرد...
ببر به اجابت انبوه دعا... 

  • دلتنگ کربلا

Check Page Rank of your Web site pages instantly:

This page rank checking tool is powered by Page Rank Checker service