دلم به حال دلم سوخت...
بس که هر شب و روز گرفت این دل غرقه به خون بهانه ی تو...
حرف دلم این است:
نوکر رخ ارباب نبیند، سخت است...
لب تشنه اگر آب نبیند، سخت
است...
شب گر رخ مهتاب نبیند، سخت
است...
اللهم عجل لولیک الفرج
- ۴ نظر
- ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۲:۵۵
دلم به حال دلم سوخت...
بس که هر شب و روز گرفت این دل غرقه به خون بهانه ی تو...
حرف دلم این است:
نوکر رخ ارباب نبیند، سخت است...
لب تشنه اگر آب نبیند، سخت
است...
شب گر رخ مهتاب نبیند، سخت
است...
اللهم عجل لولیک الفرج
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم
چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم
اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم
چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم
یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم
سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
علیرضا قزوه
Check Page Rank of your Web site pages instantly: |
This page rank checking tool is powered by Page Rank Checker service |