ترنمِ سلام

باشد تا قلم، ترنمی از خون سرخ شهیدان داشته باشد...

ترنمِ سلام

باشد تا قلم، ترنمی از خون سرخ شهیدان داشته باشد...

ترنمِ سلام

دوستم ازم پرسید یعنی ما لیاقت داریم جز ۳۱۳ نفر یار حضرت مهدی باشیم؟
خندیدم و با شرمندگی گفتم
بیا بشینیم گریه کنیم رفیق ...
ما جز ۲۰ ملیون زائر کربلا هم نیستیم...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۱ آبان ۹۵، ۱۵:۳۶ - قاسمی
    سلام.

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است

 

همچنان که در دوران جنگ تحمیلی، شما آن قدر فداکاری کردید که به چشم خودتان نمی‌آمد؛ اما فداکاریهای شما دنیا را خیره کرد. امروز هم ملت فلسطین همین‌طورند؛ به چشم خودشان نمی‌آید، اما دنیا را خیره می‌کند. یک شهادت مثل شهادت آن نوجوان در آغوش پدرش توفانی در دلهای ملتهای دنیا برمی‌انگیزد. این‌ها بسیار ارزشمند است .۱۳۷۹/۰۷/۲۹


صحنه دلخراشی بود...آنقدر دلخراش که دنیا را تکان داد


باز هم پسری در آغوش پدر هدف تیر حرمله های زمان قرار گرفت...


باز هم پدری برای نجات جان فرزندش استغاثه کرد...


و پسر در آغوش پدر جان داد...


محمد الدوره نوجوان فلسطینی بود که تصاویر لحظه شهادتش- در حالی که  توسط سربازان صهیونیست محاصره شده و پشت پدر خویش پناه گرفته بود هدف گلوله قرار میگیرد و به شهادت می رسد- توسط رسانه ها در سراسر جهان به تصویر کشیده شد و موجی از انزجار و تنفر را در دل آزادی خواهان جهان به وجود آورد.


محمد الدوره اولین نوجوانی نبود که به دست دژخیمان رژیم کودک کش اسرائیل به شهادت رسید و آخرین آنها نیز نبود ولی شهادت مظلومانه او بود که به انتفاضه الاقصی روح تازه ای دمید و جهانیان را متوجه اوج قساوت و ددمنشی صهیونیست ها کرد.


محمد الدوره، نوجوان 13 ساله فلسطینی را به حق می توان حسین فهمیده فلسطینی نامید. محمد الدوره نیز چون حسین فهمیده که نه تنها الگوی همسالانش  که رهبر یک ملت بود، رهبر و طلایه دار کودکان شهید فلسطین است .


9 مهرماه سالگرد شهادت الدوره را روز همبستگی و همدردی با کودکان و نوجوانان فلسطینی نام نهاده اند که نمادی از دادخواهی نوجوانان ایران اسلامی از مستکبرین عالم و همدردی با کودکان مقاوم و مبارز سرزمین زیتون است.


شهادت محمد الدوره، هم سالانش را به مبارزه ای بی امان تر و آگاهانه تر با اشغالگران متجاوز و زورگو تشویق کرد و صدها و هزاران محمد الدوره را به میدان مبارزه با اشغالگران کشاند.


جنایات رژیم صهیونیستی که قدمتی به اندازه موجودیت این رژیم دارد تا امروز همچنان ادامه پیدا کرده است .جنایاتی که زن و مرد و پیر و جوان و کودک و نوجوان نمی شناسد.


آخرین نمونه جنایات این رژیم را در جنگ 51 روزه غزه شاهد بودیم و به خاک و خون کشیدن 447 کودک فلسطینی که بزرگترین جرمشان زاده شدن در سرزمین مادری شان-فلسطین- است را در مقابل چشمان بی تفاوت مستکبران عالم و سکوت سران بی غیرت و رسوای عرب دیدیم.


قربانی شدن اسماعیل ها، پریشانی هاجرگونه مادرها و صبر ایوب وار پدرها را که پیش نر از این در دوران شکوهمند دفاع مقدس دیده بودیم ، امروز در فلسطین می بینیم. بیراهه نیست اگر مدعی شویم که مقاومت امروز فلسطین الهام گرفته و ثمره مقاومت و جهاد مردمان سرزمینمان در 8 سال دفاع مقدس است.


خون شهید راه گشاست، هدر نمی رود، بر زمین نمی ماند و راه خویش را به سوی نور و روشنی باز میکند و ظلمت را میزداید. بیداری امروز وجدان های جامعه بین الملل و اعلام انزجار و تنفر از سران خونخوار اسرائیل و جنایاتشان و نیز تبدیل شدن سنگ به موشک در دست مبارزان فلسطینی و ابابیل وار فرود آمدن بر سر غاصبان صهیونیست از ثمرات خون شهدای فلسطین است


به یاری خدا این موضوع به همین جا ختم نخواهد شد و ان شاء لله نسل کنونی فلسطین به پاس مجاهدت های خویش و پیشینیان خود با خون شهدایی چون محمد الدوره و هزاران کودک شهید دیگر، همچون سیل خروشان و جوشان، اشغالگران صهیونیست را در برگرفته و این غده سرطانی را از سرزمین های اسلامی بیرون کنند که نصرت الهی نزدیک است و نسل کنونی فلسطین ، آزادی قدس را خواهند دید، ان شاء الله


 


روی دستبنــد سبزش نوشتــه بود : " ندا آقا سلطان " (!)

 پیش خودم گفتــم خوش به حالش ،

 روی یک دستبنــد جا شد 

من هر چه سعی کردم روی کل چفیــه ام بنویسم :

 " محمد ابراهیم همت،

 مهدی و حمید باکری،

 مهدی و مجید زین الدین ،

 حسن باقری،

عباس بابایی،

احمد متوسلیان،

 حسین خرازی،

مصطفی چمران،

 مرتضی آوینی،

حسین لشکری،

 عباس دوران، 

منصور ستاری

، اسماعیل دقایقی،

 عباس کریمی ،

کمال فاضل دهکردی ،

 و . . 

گمنــام 

و . . 

گمنــام 

و . . .

 جا نشد (!)

  • دلتنگ کربلا


گفت حسین هم

با عمر سعد مذاکره کرد!

ولی نگفت مذاکرات برای آدم کردن پسر سعد بود
نه پذیرفتن تعلیق غنی سازی انقلاب حسینی!

باشد شما هم بروید...
برای آدم کردنغرب و امریکا مذاکره کنید
5 که کم است ...
بگوید 50 +1 بشوند


********************

 این را یادم رفت بگویم : 

به او گفته بودند 

تمام گزینه ها روی میز است ؛ 
و حسین با شهادتش 
بساط میز و 
گزینه ها و 
بنی امیه و 
تمام ظالمین عالم را 
برهم زد ؛

 آری این معجزه ی حسین و عشق و شهادت است

 

  • دلتنگ کربلا


مرتضی: چی میخوای مسلم...؟

مسلم: دلتنگ رفتنم...

مرتضی: مسلم دلش رو گذاشت تو مشت حسین و رفت کوفه...

                    دیگه دلی نداشت که تو غربت کوفه بگیره یا تنگ بشه...

                             اگر مسلمی چرا تسلیم نیستی...اگر دل دادی چرا بی دل نیستی...؟


مسلم: دلم گرفته مرتضی....دلم گرفته مرتضی....

          این همه چراغ ....توی این شهر....هیچ کدوم چشم هامو روشن نمیکنه....

                این همه چشم توی این شهر....مرتضی هیچ کدوم دلمو گرم نمی کنه....

                     مرتضی این جا همه می دَوند که زنده بمونند...

                           هیچ کس نمی دَوه که زندگی کنه...

                                  این شهر همش شده زمین...دیگه آسمونی نداره...

                                           من دلم آسمون میخواد مرتضی...


مرتضی: وقتی دلت آسمون داشته باشه

           چه توی چاه کنعان باشه چه توی زندان هارون

                     آسمون آبی بالاسرته......

مسلم: از کجا یه آسمون پیدا کنم مرتضی...؟

مرتضی: فقط چشم هاتو باز کن تا آسمون رو بالای سرت ببینی....

                    زمین و آسمون از چشم های اون نور میگره پسر...

                          چشمهاتو روی خودت ببند.....


پانوشت: در این شبها اگه دلتون شکست و باران بارید ... رحمی به حال دل کویر کنید...


لطفا " بابا آمد " را از کتاب بعضی کلاس اولی ها حذف کنید !
بچه ست دیگر .... موقع مشق شب یا دیکته .....

 

پانوشت:  مرگ بر گلوله ای که خط کشید روی خاطرات آرمیتا. . . مرگ بر آمریکا


  • دلتنگ کربلا


مادر سلام! آمده‌ام بعد سال‌ها

انگار انتظار تو را پیر کرده است

زود است باز این همه پیری برای تو

شاید منم که آمدنم دیرکرده است

 

مادر مرا ببخش!  اگر دیر آمدم

جایی که بودم از نفس جاده دور بود

آماج سنگ حادثه بودم ولی شگفت

آیینه شکسته من پر غرور بود

 

دیرینه سال بود که در دور دست‌ها

یک سرزمین به گرده من بار درد بود

در من کسی شبیه یلان حماسه‌ساز

بی‌وقفه با زمین و زمان در نبرد بود

 

دیرینه سال بود که سرپنجه‌های من

چنگال بسته بود به حلقوم خاک سرد

تا مغز استخوان مرا خورده بود خاک

تا مغز استخوان مرا خورده بود درد

 

قصد تو را زمین و زمان کرده بود و من

تنها برای خاطر تو این چنین شدم...

... که چنگ بر گلوی زمین و زمان زدم

یک عمر استخوان گلوی زمین شدم

 

مادر! مرا ببخش اگر دیر آمدم

یک مشت استخوان شدنم طول می‌کشید

تا ارتفاع شانه مردان شهرمان

از دست خاک پر زدنم طول می‌کشید

 

 

مادر نمیر!...زندگی من از آن تو!

مادر نمیر!...زندگی از آن میهن است

بعد از من آفتاب تو هرگز مباد سرد!

بعد از من آسمان تو هرگز مباد پست!..

 

رضا شیبانی


پانوشت: شناسایی شهید مجید ابوطالبی از شهدای گمنام کهف الشهدای ولنجک تهران 

  • دلتنگ کربلا


و چه زیبا گفت سید شهیدان اهل قلم :

مشک رنج های انقلاب را به دندان کشیده ایم و دست و پا داده ایم ... اما آن را رها نکرده ایم

و امروز هم به امید خدا ما نیز تا زنده ایم آن مشک را رها نخواهیم کرد

حتی به اشک . . . حتی به خون ...

و در این مسیر دست و پا که هیچ، سرمان را خواهیم باخت

و خون دل خواهیم خورد تا ولی مان خون دل نخورد

و نام و نشان ما را لازم نیست در بین نسل اول و دوم انقلاب و حتی رزمندگان پیدا کنی.

ما از نسل سوم و چهارم خمینی هستیم ...

آنهایی که خمینی را ندیده ، دل باخته اش شده اند و بوی و خوی او را ، در سید علی می بویند....

  • دلتنگ کربلا

تقدیم به پدرم... یک   ایثــــــارگر 

اتل متل راحله اخموی بی حوصله
مامان چرا گفت بگیر از پدرت فاصله

دلش هزار تا راه رفت بابا خسته کاره ؟
مامان چرا اینو گفت ؟ بابا دوستش نداره ؟

باید اینو بپرسه اگه خسته کاره
پس چرا بعضی وقتا تا نیمه شب بیداره ؟

نشونه بیداریش سرفه های بلنده
شش ماه پیش تا حالا بغض می کنه ، می خنده

شاید اونو نمی خواد اگه دوستش نداره
پس چرا روی تختش عکس اونو میذاره ؟

با چشمای مریضش عکس و نگاه میکنه
قربون قدش میره بابا ، بابا می کنه

با دست پر تاولش آلبومی رو که داره
از کنار پنجره ور می داره می آره

با دیده پر از اشک آلبومو وا می کنه
رفیقای جبهه رو همش صدا می کنه

آلبوم عکس بابا پر از عکس دوستاشه
عکسی هم از راحله ست تو بغل باباشه

با دیدن اون عکسا زنده می شه،میمیره
با یاد اون قدیما بابا زبون میگیره

قربون اون موقعا قربون اون صفاتون
دست منم بگیرین دلم تنگه براتون

از اون وقتی که بابا دچار این مرض شد
مامان چقدر پیر شده بابا چقدر عوض شد

مامان گفته تو نماز برای بابات دعا کن
دستا تو بالا ببر تقاضای شفا کن

دیشب توی نمازش واسه باباش دعا کرد
دستاشو بالا برد و تقاضای شفا کرد

نماز چون تموم شد دعا به آخر رسید
صدای گریه های مامان تو خونه پیچید

دخترکم کجایی؟ عمر بابا سر اومد
وقت یتیم داری و غربت مادر اومد

دخترکم کجایی؟ بابات شفا گرفته
رفیقاشو دیده و ما رو گذاشته رفته

آی قصه قصه قصه یه دستمال نشسته
خون سرفه بابا رو این پارچه نشسته

بعد شهادت او پارچه مال راحله است
دختری که در پی شکستن فاصله است

کنار اسم بابا زائرکربلایی
یه چیز دیگه نوشتن شهید شیمیایی
  • دلتنگ کربلا


خدایا مشیت  بر سکوت حیدری مان بر غربت مدینه است ...

به روی چشم...

فقط این نعره های حیدری خیبر شکن بغضی بر این گلوست...
آزادش نکنیم حنجره خودمان را می درد...



مبارکتان باشد، ولی بدانید،
پایی که از حقوق مسلم ایران عقب بنشیند را میشکنیم،
دستی که به سوی خیانت به رهبر معظم انقلاب دراز شود را قطع میکنیم.
از همین الان گفته باشم که
من انقلابی ام ...

Check Page Rank of your Web site pages instantly:

This page rank checking tool is powered by Page Rank Checker service