ترنمِ سلام

باشد تا قلم، ترنمی از خون سرخ شهیدان داشته باشد...

ترنمِ سلام

باشد تا قلم، ترنمی از خون سرخ شهیدان داشته باشد...

ترنمِ سلام

دوستم ازم پرسید یعنی ما لیاقت داریم جز ۳۱۳ نفر یار حضرت مهدی باشیم؟
خندیدم و با شرمندگی گفتم
بیا بشینیم گریه کنیم رفیق ...
ما جز ۲۰ ملیون زائر کربلا هم نیستیم...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۱ آبان ۹۵، ۱۵:۳۶ - قاسمی
    سلام.


مرتضی: چی میخوای مسلم...؟

مسلم: دلتنگ رفتنم...

مرتضی: مسلم دلش رو گذاشت تو مشت حسین و رفت کوفه...

                    دیگه دلی نداشت که تو غربت کوفه بگیره یا تنگ بشه...

                             اگر مسلمی چرا تسلیم نیستی...اگر دل دادی چرا بی دل نیستی...؟


مسلم: دلم گرفته مرتضی....دلم گرفته مرتضی....

          این همه چراغ ....توی این شهر....هیچ کدوم چشم هامو روشن نمیکنه....

                این همه چشم توی این شهر....مرتضی هیچ کدوم دلمو گرم نمی کنه....

                     مرتضی این جا همه می دَوند که زنده بمونند...

                           هیچ کس نمی دَوه که زندگی کنه...

                                  این شهر همش شده زمین...دیگه آسمونی نداره...

                                           من دلم آسمون میخواد مرتضی...


مرتضی: وقتی دلت آسمون داشته باشه

           چه توی چاه کنعان باشه چه توی زندان هارون

                     آسمون آبی بالاسرته......

مسلم: از کجا یه آسمون پیدا کنم مرتضی...؟

مرتضی: فقط چشم هاتو باز کن تا آسمون رو بالای سرت ببینی....

                    زمین و آسمون از چشم های اون نور میگره پسر...

                          چشمهاتو روی خودت ببند.....


پانوشت: در این شبها اگه دلتون شکست و باران بارید ... رحمی به حال دل کویر کنید...


لطفا " بابا آمد " را از کتاب بعضی کلاس اولی ها حذف کنید !
بچه ست دیگر .... موقع مشق شب یا دیکته .....

 

پانوشت:  مرگ بر گلوله ای که خط کشید روی خاطرات آرمیتا. . . مرگ بر آمریکا


  • دلتنگ کربلا


مادر سلام! آمده‌ام بعد سال‌ها

انگار انتظار تو را پیر کرده است

زود است باز این همه پیری برای تو

شاید منم که آمدنم دیرکرده است

 

مادر مرا ببخش!  اگر دیر آمدم

جایی که بودم از نفس جاده دور بود

آماج سنگ حادثه بودم ولی شگفت

آیینه شکسته من پر غرور بود

 

دیرینه سال بود که در دور دست‌ها

یک سرزمین به گرده من بار درد بود

در من کسی شبیه یلان حماسه‌ساز

بی‌وقفه با زمین و زمان در نبرد بود

 

دیرینه سال بود که سرپنجه‌های من

چنگال بسته بود به حلقوم خاک سرد

تا مغز استخوان مرا خورده بود خاک

تا مغز استخوان مرا خورده بود درد

 

قصد تو را زمین و زمان کرده بود و من

تنها برای خاطر تو این چنین شدم...

... که چنگ بر گلوی زمین و زمان زدم

یک عمر استخوان گلوی زمین شدم

 

مادر! مرا ببخش اگر دیر آمدم

یک مشت استخوان شدنم طول می‌کشید

تا ارتفاع شانه مردان شهرمان

از دست خاک پر زدنم طول می‌کشید

 

 

مادر نمیر!...زندگی من از آن تو!

مادر نمیر!...زندگی از آن میهن است

بعد از من آفتاب تو هرگز مباد سرد!

بعد از من آسمان تو هرگز مباد پست!..

 

رضا شیبانی


پانوشت: شناسایی شهید مجید ابوطالبی از شهدای گمنام کهف الشهدای ولنجک تهران 

  • دلتنگ کربلا



ساقی از خمّ ولایم بچشان باده

که امشب به تولای علی مست شوم...

بی خبر از هست شوم، عاشق یکدست شوم...

سر بکشم، پر بکشم...

 حلقه ی اقبال زنم، از قفس خاکی تن بال زنم...

 لب به سخن باز کنم، خوانم و پرواز کنم، گویم و اعجاز کنم، بر دو جهان ناز کنم...

 مدح علی بر همه آغاز کنم...

 هان منم و عشق امیرم، به همین عشق اسیرم...

که کشد سوی غدیرم، روم و دامن دلدار بگیرم...

 نگهی افکند آنگونه که صد بار شوم زنده و صد بار بمیرم...

 چه غدیری، چه امیری، چه بشیری، چه مه و مهر منیری...

 چه قیامی، چه پیامی، چه امامی، چه مقامی...

همه جا بحر عنایت، همه جا نور امامت، شده از خالق معبود روایت، که بود عید ولایت...

 ملک و حور و پری، ارض و سما، کوه و چمن، دشت و دمن، ریگ و حجر، نخل و شجر، جنّ و بشر...

یکسره کوشند مگر تا شنوند...

از دو لب ختم رُسل، فخر سُبل، هادی کل، مدح علی شیر خدا را...

  • دلتنگ کربلا


و چه زیبا گفت سید شهیدان اهل قلم :

مشک رنج های انقلاب را به دندان کشیده ایم و دست و پا داده ایم ... اما آن را رها نکرده ایم

و امروز هم به امید خدا ما نیز تا زنده ایم آن مشک را رها نخواهیم کرد

حتی به اشک . . . حتی به خون ...

و در این مسیر دست و پا که هیچ، سرمان را خواهیم باخت

و خون دل خواهیم خورد تا ولی مان خون دل نخورد

و نام و نشان ما را لازم نیست در بین نسل اول و دوم انقلاب و حتی رزمندگان پیدا کنی.

ما از نسل سوم و چهارم خمینی هستیم ...

آنهایی که خمینی را ندیده ، دل باخته اش شده اند و بوی و خوی او را ، در سید علی می بویند....

  • دلتنگ کربلا


دلم به حال دلم سوخت...

 بس که هر شب و روز گرفت این دل غرقه به خون بهانه ی تو...


حرف دلم این است:
نوکر رخ ارباب نبیند، سخت است...
لب تشنه اگر آب نبیند، سخت است...
شب گر رخ مهتاب نبیند، سخت است...

اللهم عجل لولیک الفرج 

  • دلتنگ کربلا

«مرگ بر امریکا» با تلفن نیامده که با تلفن -آنهم تلفنی که معلوم نیست چه کسی میس اول را انداخت؟!- برود.

«مرگ بر امریکا» با دیدار نیامده که با دیدار برود. «مرگ بر امریکا» با دیپلماسی نیامده که با دیپلماسی برود.


پ.ن: کوبنده تر از همیشه ... مرگ بر آمریکا

  • دلتنگ کربلا

تقدیم به پدرم... یک   ایثــــــارگر 

اتل متل راحله اخموی بی حوصله
مامان چرا گفت بگیر از پدرت فاصله

دلش هزار تا راه رفت بابا خسته کاره ؟
مامان چرا اینو گفت ؟ بابا دوستش نداره ؟

باید اینو بپرسه اگه خسته کاره
پس چرا بعضی وقتا تا نیمه شب بیداره ؟

نشونه بیداریش سرفه های بلنده
شش ماه پیش تا حالا بغض می کنه ، می خنده

شاید اونو نمی خواد اگه دوستش نداره
پس چرا روی تختش عکس اونو میذاره ؟

با چشمای مریضش عکس و نگاه میکنه
قربون قدش میره بابا ، بابا می کنه

با دست پر تاولش آلبومی رو که داره
از کنار پنجره ور می داره می آره

با دیده پر از اشک آلبومو وا می کنه
رفیقای جبهه رو همش صدا می کنه

آلبوم عکس بابا پر از عکس دوستاشه
عکسی هم از راحله ست تو بغل باباشه

با دیدن اون عکسا زنده می شه،میمیره
با یاد اون قدیما بابا زبون میگیره

قربون اون موقعا قربون اون صفاتون
دست منم بگیرین دلم تنگه براتون

از اون وقتی که بابا دچار این مرض شد
مامان چقدر پیر شده بابا چقدر عوض شد

مامان گفته تو نماز برای بابات دعا کن
دستا تو بالا ببر تقاضای شفا کن

دیشب توی نمازش واسه باباش دعا کرد
دستاشو بالا برد و تقاضای شفا کرد

نماز چون تموم شد دعا به آخر رسید
صدای گریه های مامان تو خونه پیچید

دخترکم کجایی؟ عمر بابا سر اومد
وقت یتیم داری و غربت مادر اومد

دخترکم کجایی؟ بابات شفا گرفته
رفیقاشو دیده و ما رو گذاشته رفته

آی قصه قصه قصه یه دستمال نشسته
خون سرفه بابا رو این پارچه نشسته

بعد شهادت او پارچه مال راحله است
دختری که در پی شکستن فاصله است

کنار اسم بابا زائرکربلایی
یه چیز دیگه نوشتن شهید شیمیایی
  • دلتنگ کربلا

نامه بدون سلام به امام خامنه ای در سال88...
نماز جمعه ی 26 تیر ماه 88...
سکوت در برابر فتنه امریکایی اسرائیلیِ  88...
انتخابات آزاد ....
سر جنگ نداشتن با اسرائیل ...
مواضع ِ ذلیلانه در پی حمله شیمیایی در سوریه ...
و ....
مرگ تدریجی یک سیاستمدار


  • دلتنگ کربلا


خدایا مشیت  بر سکوت حیدری مان بر غربت مدینه است ...

به روی چشم...

فقط این نعره های حیدری خیبر شکن بغضی بر این گلوست...
آزادش نکنیم حنجره خودمان را می درد...

Check Page Rank of your Web site pages instantly:

This page rank checking tool is powered by Page Rank Checker service