- ۲ نظر
- ۱۶ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۵۵
عکس اول را در آورد: این پسر اولم محسن است! عکس دوم را گذاشت روی
عکس محسن: این پسر دومم محمد است، دوسال با محسن تفاوت سنی داشت! عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید این پسر سومم..
سرش را بالا آورد، دید شانه های امام(ره) دارد می لرزد…
امام(ره) گریه اش گرفته بود… فوری عکس ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت: چهارتا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم…
تا دست راستش را جلوتر برد تازه یادش افتاد ...
بغضش گرفت و اشکش جاری شد ..
لبخند حضرت عشق را میدید و زیر
لب میگفت:
...
رحم الله عمی العباس !
جسم تو کامل است ناقص نیست...میدهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد...
رحم الله عمی العباس
بوی جدایی می رسد از گریه هایم
بر داغ هجرانت حسین جان مبتلایم
در این دو ماهی که عزادار تو بودم
آیا قبولم کرده ای ای مقتدایم؟
با این گناهان بزرگ و بی شمارم
لایق نبودم تا کنی آقا صدایم
امّا ز لطف و مرحمت دستم گرفتی
از مجلس روضه نکردی تو جدایم
رزق حلالم گریه بر داغ تو بوده
آن اشک هایی که بُوَد آب بقایم
یادش به خیر در اوّلین روز محرّم
سوز دل و اشک و نوا کردی عطایم
یادش به خیر هنگام هیئت بین گریه
حس می نمودم زائر عرش خدایم
یادش به خیر با هر فراز یا حسین جان
کرب و بلایی می شد این حال و هوایم
وقتی به تن کردم لباس مشکی ام را
گفتم دگر وقف شهید سر جدایم
پیراهن احرام حج کربلا را
حالا چگونه از تنم بیرون نمایم؟
دل کندن از روضه برای من چه سخت است
مشکل بُوَد دوری ز هیئت ها برایم
هر ساله مزد نوکری ام را حسین جان
می گیرم از دست علی موسی الرّضایم
آقا به حق مادر پهلو شکسته
امضا نما دیگر برات کربلایم
محمد فردوسی
Check Page Rank of your Web site pages instantly: |
This page rank checking tool is powered by Page Rank Checker service |