ترنمِ سلام

باشد تا قلم، ترنمی از خون سرخ شهیدان داشته باشد...

ترنمِ سلام

باشد تا قلم، ترنمی از خون سرخ شهیدان داشته باشد...

ترنمِ سلام

دوستم ازم پرسید یعنی ما لیاقت داریم جز ۳۱۳ نفر یار حضرت مهدی باشیم؟
خندیدم و با شرمندگی گفتم
بیا بشینیم گریه کنیم رفیق ...
ما جز ۲۰ ملیون زائر کربلا هم نیستیم...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۱ آبان ۹۵، ۱۵:۳۶ - قاسمی
    سلام.

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشک» ثبت شده است

هرکجا مصرعی از مشک و علم می آید 
 مصرع بعدی آن قافیه کم می آید
آرزوی همه مان کرب و بلا نیست که هست 
 سر در چادرمان اسم شما نیست که هست...
خنده بر غربت چشم پر اشکی نزدیم 
 آب کم بود ولی تیر به مشکی نزدیم...

یا حسین...

عکس اول را در آورد: این پسر اولم محسن است! عکس دوم را گذاشت روی

عکس محسن: این پسر دومم محمد است، دوسال با محسن تفاوت سنی داشت! عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید این پسر سومم..

سرش را بالا آورد، دید شانه های امام(ره) دارد می لرزد

امام(ره) گریه اش گرفته بود فوری عکس ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت: چهارتا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم

 

تا دست راستش را جلوتر برد تازه یادش افتاد ... 

بغضش گرفت و اشکش جاری شد .. 

لبخند حضرت عشق را میدید و زیر لب میگفت:
...
رحم الله عمی العباس !

 

جسم تو کامل است ناقص نیست...میدهد عطر یک بغل گل یاس

دستت اما حکایتی دارد...

رحم الله عمی العباس

 

و به همراه همان ابر که باران آورد
مهربانی خدا در زد و مهمان آورد

باد یک نامه ی بی واژه به کنعان آورد
بوی پیراهنی از سوی خراسان آورد

به سر شعر هوای غزلی زیبا زد
دختر حضرت موسی به دل دریا زد

چادرش دست نوازش به سر دشت کشید
دشت هم از نفس چادر او گل می‌چید

چه بگویم که بیابان به بیابان چه کشید
من به وصف سفرش هیچ به ذهنم نرسید

باور این سفر از درک من و ما دور است
شاعرانه غزلی راهی «بیت النور» است

آمد اینگونه ولی هر چه که آمد نرسید
عشق همواره به مقصود به مقصد نرسید

که اویس قرنی هم به محمد(ص) نرسید
عاقبت حضرت معصومه(س) به مشهد نرسید

ماند تا آینهء مادر دنیا باشد
حرم او حرم حضرت زهرا(س) باشد

صبح شب می‌شد و شب نیز سحر هفده روز
چشم او چشمه‌ای از خون جگر هفده روز

بین سجاده ، ولی چشم به در هفده روز
چشم در راه برادر شد اگر هفده روز

روز و شب پلک ترش روضه مرتب می خواند
شک ندارم که فقط روضه ی زینب می‌خواند

 سید حمیدرضا برقعی

      هر فـــــاطــمـــه ای که هست سهــمش آه   اسـت
  بـا نــالــــه و اشـکــــ و بـی کسـی هـمراه  است
یک ســـرّ غــــریـبـانه کــــوثـــر ایـن اسـت
کــه عـمـر گـل مــحــمــدی کــوتــــاه اســـت

رحلت غریبانه برترین بانوی زمان خود، کریمه 
اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه تسلیت باد!

بوی جدایی می رسد از گریه هایم

بر داغ هجرانت حسین جان مبتلایم

 

در این دو ماهی که عزادار تو بودم

آیا قبولم کرده ای ای مقتدایم؟

 

با این گناهان بزرگ و بی شمارم

لایق نبودم تا کنی آقا صدایم

 

امّا ز لطف و مرحمت دستم گرفتی

از مجلس روضه نکردی تو جدایم

 

رزق حلالم گریه بر داغ تو بوده

آن اشک هایی که بُوَد آب بقایم

 

یادش به خیر در اوّلین روز محرّم

سوز دل و اشک و نوا کردی عطایم

 

یادش به خیر هنگام هیئت بین گریه

حس می نمودم زائر عرش خدایم

 

یادش به خیر با هر فراز یا حسین جان

کرب و بلایی می شد این حال و هوایم

 

وقتی به تن کردم لباس مشکی ام را

گفتم دگر وقف شهید سر جدایم

 

پیراهن احرام حج کربلا را

حالا چگونه از تنم بیرون نمایم؟

 

دل کندن از روضه برای من چه سخت است

مشکل بُوَد دوری ز هیئت ها برایم

 

هر ساله مزد نوکری ام را حسین جان

می گیرم از دست علی موسی الرّضایم

 

آقا به حق مادر پهلو شکسته

امضا نما دیگر برات کربلایم

 

محمد فردوسی

Check Page Rank of your Web site pages instantly:

This page rank checking tool is powered by Page Rank Checker service