ترنمِ سلام

باشد تا قلم، ترنمی از خون سرخ شهیدان داشته باشد...

ترنمِ سلام

باشد تا قلم، ترنمی از خون سرخ شهیدان داشته باشد...

ترنمِ سلام

دوستم ازم پرسید یعنی ما لیاقت داریم جز ۳۱۳ نفر یار حضرت مهدی باشیم؟
خندیدم و با شرمندگی گفتم
بیا بشینیم گریه کنیم رفیق ...
ما جز ۲۰ ملیون زائر کربلا هم نیستیم...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۱ آبان ۹۵، ۱۵:۳۶ - قاسمی
    سلام.

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مقام معظم رهبری» ثبت شده است

مولا جان...

 ممنون که مارا قابل دانستید...

 و فرمودید که با ما از بداخلاقی ها و بی معرفتی های خواص میگویید و درد دل میکنید،

ممنون که سر به چاه غربت فرو نمیبرید و مارا لایق میدانید برای بازگو کردن غم ها و دغدغه هایتان...


ممنونیم آقا...ممنونیم


مولایم ...
ما را چه به همراهی تو
بتاز ای تک سوار تنها...
ما طفلان رهیم 
اسیران خر مهره دنیا
چرب و شیرین ها، کین و نفرت ها
نه روی آمدن داریم و نه زانوانی برای بغل گرفتن
تو عمار می خواستی
و ما لیاقت غلامی قنبر تو را هم نداشتیم
ما لایق دستان نوازش گر و نگاه نگران تو نیستیم
ما شرمنده ایم...
شرمنده تر از هر روز
دیروز روز سیاه ما بود
و قصه پر غصه ما عبرت دیگران
یکشنبه سیاه
سیاه تر از هر شب
...تو به انتظار ما نمان
بتاز ای سردار سر به دار تنها
ما را لیاقت تو نیست ای تک سوار تنها
برو ای مسافر تنها
ای قافله دار تنها
ای امیر سکوت و فریاد
ای بغض فروخورده
ای سر در گریبان چاه تنهایی
ای اشک های تو شبنم و دل های ما رها
برو ای ناخدای تنها
بادبان ها را بکش که طوفان ها در راه است
ما را لیاقت نگاه نگران پدر نیست
ما گرفتار چاه های نفس خویشیم
همنشین گرگ های فربه اما چالاک
راستی ...چه نفس های چاق و چله ای کرده ایم
زندانی مکر خود شده ایم
اسیر زلیخای دنیا
اما نه ...
می دانیم که نمی روی
تو مهربان ترین پدر دنیا هستی
و ما ناخلف ترین ...
ما دستان خود را از تو رها کردیم
اما تو دست های ما را بگیر
اگر بروی تنها می شویم
... تنها تر از همیشه
صدای زوزه گرگ های زمستان می آید
و بوی فتنه سامری ها
سردار تنهای من نرو
نرو ای شیر خط شکن ، ای حیدر خراسان
ما را هم با خود ببر
ای ناخدای سفینه نجات
همت های کوتاه ما را نبین
و دست های ضعیف ما را بگیر ...

این روز ها که چهره ی تو سخت در هم است
گویـــــــــا دل تمــــــــامی عالم پر از غم است


سنـــــــــگینی سکوت تو فریـــــــــــاد می زند
از غربــــــــتی که با دل خون تو همــدم است


هـــــر چند چشم های تو لبخنــــد می زنـــد
اما غمی بزرگ در عمقش مجســــــــم است


از خـــــــار چشم و خون دل و تیـــــغ در گلــو
هر قـــــــدر هم بگویم از این درد ها کـم است

ما را لیــاقت تو نیست ای تک سوار تنـها...
ما را لیاقت نگاه نگران پدر نیست، ما گرفتار چاه های نفس خود هستیم،

                  همنشین گرگ های فربه اما چالاک،

                                 راستی ...چه نفس های چاق و چله ای کرده ایم، 

                                                       زندانی مکر خود شده ایم، اسیر زلیخای دنیا...


دعوای کودکانه و زشت شما خطاست
نفس شما به حضرت ابلیس مبتلاست

وقتی که خصم منتظر یک بهانه است
آیا جدال و جنگ در این روزها رواست؟

این رهبر عزیز دلش خون شد از شما
حتما دوباره گفت که عمار من کجاست

امواج فتنه می رسد از هر طرف ولی
کشتی نوح را چه غم از ورطه بلاست

این انقلاب کشتی اولاد احمد است
این پور حیدر است که بر عرشه ناخداست

جواد محرابی

Check Page Rank of your Web site pages instantly:

This page rank checking tool is powered by Page Rank Checker service