- ۵ نظر
- ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۸
به پاس همه خوبی هایت
به
پاس عزتی که در دنیا نصیبمان کردی
به
پاس سخنرانی های کوبنده در سازمان ملل
به
پاس باج ندادن به اجانب
به
پاس بیان کردن دروغ صهیون ها در هلوکاست
و
به پاس...
با اینکه دلمان از 11 روز و جناب مشایی خون است
باز
هم میگوییم
محمود
احمدی نژاد تشکر
خدا
قوت
همیشه
خوب بمان...
پ.ن: قبول نیست؛ سال ۸۴ روی صندلی تحویل ندادیم که سال ۹۲ روی صندلی.....
در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد
بین ما فاصله ها واژه به واژه کم شد
بیت هایم همه قرآن روی سر آوردند
چارده مرتبه . آنگاه دلم محرم شد
ابتدا حرف دلم را به نگاهم دادم
بوسه می خواست لبم،گنبد خضرا خم شد
خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت
گفت:ایوان نجف بوسه گه عالم شد
بعد هم پشت همان پنجره ی رویایی
چشم من محو ضریحی که نمی دیدم شد
خواستم گریه کنم بلکه بر این زخم عمیق
گریه مرهم بشود، خون جگر مرهم شد
گریه کردم ،عطش آمد به سراغم،گفتم:
به فدای لب خشکت! همه جا زمزم شد
آنقدر دور حرم سینه زدم تا دیدم
کعبه شش گوشه شد آنگاه دلم محرم شد
روی سجاده ی خود یاد لبت افتادم
تشنه ام بود، ولی آب برایم سم شد
زنده ماندم که سلامی به سلامی برسد
از محمد به محمد که میسر هم شد
من مسلمان شدهء مذهب چشمی هستم
که درآن عاطفه با عشق و جنون توام شد
سالها پیر شدم در قفس آغوشت
شکر کردم، در و دیوار قفس محکم شد
کاروان دل من بسکه خراسان رفته است
تار و پود غزلم جاده ی ابریشم شد
سالها شعر غریبانه در ابیات خودش
خون دل خورد که با دشمن خود همدم شد
داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم
برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده به او کار جهان در هم شد
بیت آخر نکند قافیه غافلگیرت
آی برخیز ز جا قافیه یا قائم شد...
سید حمیدرضا برقعی
یاعلی مدد ـ التماس دعا
تَهَدَّمَت وَالله اَرکانُ الهُدی...
.
.
.
فُزتُ و ربُّ الکعبه
اینگونه اگر مست ترین مست جهانم
شور حسن ابن علی افتاده به جانم
جا نیست بنوشم، به سرم باده بریزید
تا غرق شراب آیهی تطهیر بخوانم
در مأذنهی میکده افزوده خداوند
یک «اشهد اَنّ الحسن»ی هم به اذانم
افتادم از آن رویِ پُر از نور، به سجده
بند آمد از آن زلفِ پر از تاب زبانم
چون لوح و قلم مستم و صد بار نوشتم:
من عاشق آقای جوانان بهشتم
دیدند جوان گشته و باز آمده حیدر
از میمنه تا میسره مبهوت تو لشکر
توفانی و چون برگ در اطراف مسیرت
از اهل جمل ریخته بر روی زمین سر
یک سوی تو ماه آمده یک سوی تو خورشید
به به! به شکوهت وسط این دو برادر
از آخرِ صف سر زده تیغ تو به اول
از اول صف کشته نگاه تو به آخر
ای ساقی افلاک که خاکی است مزارش
ای صاحب صحنی که شراب است غبارش
در ساحل زیبای دو دریاست ظهورت
ای هر دو جهان مست تو و ساغر نورت
افطارِ علی بوسهای از جام دو چشمت
کوثر سر ذوق آمده از مستی و شورت
با پای پیاده نرو ای قبله! تو بنشین
تا کعبه سراسیمه بیاید به حضورت
در کوچه، دلِ مردهی من منتظر توست
تا زنده شود رقص کنان، وقت عبورت
از دست تو نان داشت عجب عطر عجیبی!
این شعلهی عشق است مگر زیر تنورت؟
قاسم صرافان
ما موظف به عدل هستیم، نه اعتدال و تعادل. فرق اساسی عدل و اعتدال آن است که در عدل هرچیزی در جای خود قرار می گیرد پس نقصی ندارد؛ ولی در اعتدال و تعادل با توجه به عرضه و تقاضا کارها صورت می گیرد، و برابر خواست مردم سخن گفته و برنامه تولید می شود.
آیت الله جوادی آملی
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه ان قلب پاکت دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ...دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ...دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم...دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن...دوست می دارم
Check Page Rank of your Web site pages instantly: |
This page rank checking tool is powered by Page Rank Checker service |